چلچراغ سپید

آثار برگزیده ی شعر سپید
مشخصات بلاگ

رسانه تخصصی شعر سپید

نویسندگان
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ

قلب واژه ها




می خواهم ؛
با شلیکی به قلب واژه ها،
رفتنت را غافلگیر کنم؛
تو باید
در سطر آخر این شعر
بمانی.

هستی معیدی «طراوت»



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۸
چلچلراغ سپید
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ب.ظ

اتفاق





جریان چیز دیگریست
از اتفاق
به روزنامه تبدیل شدن سخت است
تمام تیترها
به درشتی فریاد می زنند
من خودم هستم

سهیلا  مولاوردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۳
چلچلراغ سپید
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ب.ظ

طناب کلمات




بوی شعر مردگی می دهد
دفتر غزلهایت
طناب‌ کلماتت
بر حنجره ی خاطراتم
گردن آویزی ابدیست
اینگونه مرا
نشان کرد
مرد آرزوهایم

مریم ناظمی

مجموعه ی رأس ساعت هرگز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۹
چلچلراغ سپید
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۲۵ ب.ظ

آرزوهای محال






با  تیک تاک بهار
ساعت را جلو کشیدم
شاید...

به خیالم
آمدنت نزدیک شده
اما
باز هم خیالی
بیش نیست

آدم هست و
 آرزوهایش محال...!

امید بفا (سیاوش باران)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۵
چلچلراغ سپید
جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ق.ظ

ایجاز در شعر سپید

ایجاز چیست؟

یکی از لوازم شعر، ایجاز است. ایجاز یعنی بیان مفاهیم بسیار، در کلمات کم. به تعبیر دیگر گنجاندن بحر، در کوزه. اصلا شاعری را می توان موفق خواند که بتواند از عهدهء این عمل براید. پیام بسیار را در جملات اندک بیان نماید. مثلا؛ "من کتاب "بینوایان" را از اول تا آخر مطالعه کردم"، جمله ایست که ایجاز در آن رعایت نگردیده است؛چرا که با وجود ضمیر متصل "م" در کردم، کلمه "من" اضافی به نظر می رسد. همچنان وقتی اسم "بینوایان" ذکر می شود، کلمه کتاب زاید می باشد. و نیز کلمات "از اول تا آخر" اضافه است زیرا هنگامی که گفته می شود که بینوایان را مطالعه کردم، دیگر نیاز به آوردن " از اول تا آخر" نیست. در ضمن می توان به جای دو کلمهء "مطالعه کردم"، یک کلمه "خواندم" را گذاشت. بدین ترتیب جمله طولانی ده کلمه ای، اختصار می یابد به یک جمله سه کلمه ای "بینوایان را خواندم".

یا مثلاً در این شعر:

دیدم که زندگان همه مرده اند
و مردگان، بیدارند
کف می زنند و فاتحه می خوانند
دیدم که در تمام خیابان
یک تن نیست
که روز نامه بخواند

( علیرضا قزوه، شبلی و آتش، چ اول، انتشارات محراب اندیشه، قم 1373 ، ص62 )

کلمات " که زندگان همه – ند - در تمام خیابان، یک تن نیست، که" حشو به نظر می آیند. این شعر را می توان به این صورت خلاصه ساخت بدون اینکه خللی به معنای آن وارد آید:

دیدم مرده اند
مردگان، بیدار
کف می زنند و فاتحه می خوانند
دیدم
یکی روزنامه نمی خواند.

 
🔵انواع ایجاز

ایجاز در یک دسته بندی به دو نوع تقسیم می گردد:

الف. ایجاز افقی
ایجاز افقی، ایجازی است که شامل کلمات و جملات یک مصراع یا یک بیت می گردد، مانند:
نجوا کنان به زمزمه سر گرم
مردیست با سرودی غمناک
خسته دلی، شکسته دلی، بیزار
از سر فکنده تاج عرب برخاک ( مهدی اخوان ثالث، زمستان، چ 11، انتشارات مروارید، تهران 1370، ص 126 )

مصراع اول کاملا اضافی است. هیچ بار معنایی را بر دوش شعر نگذاشته است. "مردیست" در مصراع دوم و "شکسته دلی، بیزار" در مصراع سوم، و "بر خاک" در مصراع چهارم، حشو و اضافه می باشد. شاعر می توانست همان پیام را در عبارت مختصر بیان نماید.

ب. ایجاز عمودی

منظور از ایجاز عمودی، ایجاز در کلیت شعر است. گاهی ممکن است شعری در مصراع ها و ابیات خویش زوائد نداشته باشد اما وقتی در تمامیت آن نظر می کنیم آن را شعر غیر موجز می یابیم. به این معنا که شاعری  پیامی را که باید در کلمات کمتر و ابیات اندکی بیان نماید، بیان نکرده است. بطور نمونه این شعر را نگاه کنید:

تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پراز ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که بادها
در برگ های در هم تو لانه می کنند
وقتی که بادها
گیسوی سبز نام تو را شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در زیر پای تو
اینجا شب است و شب زدگانی که چشم شان
صبحی ندیده است
تو روز را کجا
خورشید را کجا
در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت؟
چون با هزار رشته تو با جان خاکیان
پیوند می کنی
پروامکن ز رعد
پروا مکن زبرق که بر جایی ای درخت
سر برکش ای رمیده که همچون امید ما
با ما یی ای یگانه و تنهایی ای درخت. ( شعر نو...، ص294، شعر از سیاوش کسرایی   )

این شعر جدا از اینکه مصراع و کلمات زاید دارد، در کلیت خود نیز به حشو گرفتار است. شاعر می توانست از تو صیفات اضافی بپرهیزد و با ارائه یک تصویر قوی، تمام منظور خود را به مخاطب برساند.
عدم مراعی این نوع از ایجاز را در قصاید، مثنوی ها، ترکیب بندها و ترجیع بندها زیادتر می توان شاهد بود.

🔴راه های رسیدن به ایجاز


ایجاز در شعر از طرق مختلفی امکان پذیر است:
1- حذف‌‌
 آسان ترین راه برای رسیدن به ایجاز، حذف است مثل حذف جمله، حذف مصراع، حذف فعل، حذف کلمه، حذف حروف و هر آنچه تکرار و یا آوردن آن ضروری نیست. این قطعه ای از یک شعر را ببینید:

به جستجو ی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول
در چارچوب شکستهء پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را
قاب کهنه می گیرد.(شعرنو ... ص200 ، شعر از احمد شاملو )

از مصراع سوم و چهارم کلمه "می گریم" حذف شده است.
 یا این قطعه دیگری از همین شعر:

و ما همچنان دوره می کنیم
شب را و روز را
و هنوز را...(همان ، ص 201 )

که جمله " ما همچنان دوره می کنیم" از شب را، روز را و هنوز را، حذف شده است.

2- ترکیب سازی
ترکیب سازی نقش قابل توجهی در ایجاز دارد. یک ترکیب به جای چندین جمله ایفای نقش می تواند بکند، ترکیب قوی، خود یک شعر مکمل است. باز از شاملو مثال می آوریم:

آفتاب در آن سوی تپه
فرو تر می نشیند.
مرا زمانمایه به آخر رسیده
که شب
بر سر دست آمده است
و در سبو
جز به میزان سیرابی یک تن آب نیست


 3 - نحوه بیان


گاهی نحوهء بیان و ساخت زبانی شعر، در ایجاز آن کمک می نماید. تغییر قواعد نحوی و دستوری، شعر را از حالت نثروارگی بیرون می کشد. خروج از این چنبرهء تنگ، خود به نوعی شاعر را ملتزم می کند تا از پر حرفی پرهیز کند. برای روشن تر شدن موضوع دو گونه مثال می آوریم؛ یکی برای آن نوعی از شعر که ساخت نثر وارگی خود را حفظ کرده و دیگری شیوهء بیان خاصی را پیش گرفته است:

1-
من همینجا می مانم!
به کوچه های بن بست گفتم
شما بروید!
به خیابانهای یتیم
همین را خواهم گفت
روزها از کفن هاشان
بیرون آمده اند
و من به شعر های مرده ام می اندیشم
و به بادها که می روند.

-2
اما چندان که روز بی آفتاب
به زردی نشست،
از پس تنگابی کوتاه
راه
به دریای دیگر بردیم
 که به پاکی
گفتمی
زنگیان
غم غربت را در کاسهء مرجانی آن گریسته اند و
من اندوه ایشان را و
تو اندوه مرا ( احمد شاملو، ققنوس در باران، چاپ پنجم، انتشارات نگاه، تهران 1372 ، ص 15 )

ساختار زبان در شعر اول طوری است که در شش مصراع، چهار فعل را ایجاب می کند در حالی که در شعر دوم، ساختمان ظاهری آن تعدد  فعل را در خود نمی پذیرد.

این نوع ایجاز بیشتر در شعر سپید و نیمایی مطرح است نه شعر کلاسیک.

در اشعار کلاسیک شاعر بر اساس ضرورت وزن و قافیه لازم است ساخت نحوی بیان را نگهدارد اما در شعر نو این التزام وجود ندارد. از اینرو ایجاز در شعر نو خصوصا شعر سپید یک اصل حتمی و ضروری است.

🔴 شرایط ایجاز

 گاهی شاعر کلماتی را چند بار در یک شعر ذکر می کند. ممکن است از تکرار یک کلمه مقصود خاصی داشته باشد. در این صورت نه تنها آوردن آن مخلی به ایجاز نخواهد بود بلکه ذکر آن یک امر حتمی می باشد مانند این پاره از شعر شاملو:

اگر اعتماد، چون شیطانی دیگر
بر جسمانی دیگر
به بی خبری لالا نگفته بود
خدا را
خدا را

تکرار کلمات "دیگر" و "خدا را" در این قطعه، به علاوه ء اینکه تاکید را می رساند، در موسیقایی شعر نیز کمک کرده است. چنین تکرار هایی در اشعار سپید خصوصا اشعار شاملو زیاد به نظر می خورد.

رعایت ایجاز باید در حد اعتدال آن باشد. فشردگی و حذف نباید تا آن حد پیش برود که در معنای شعر خللی به وجود آید. به تعبیری، نه اطناب ممل و نه ایجاز مخل باشد. زیرا افراط در ایجاز، رسایی و فهم شعر را دشوار می سازد و روابط عاطفی میان شاعر و مخاطب را در هم می ریزد و لذت آن را از بین می برد.


برداشت از سایت محمود جعفری 
(این مقاله در سایتهای بسیاری تکرار شده

و نویسنده ی اصلی آن نا مشخص می باشد . )



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۵:۱۲
چلچلراغ سپید
پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۴ ق.ظ

ادبیات مانوی و نخستین اشعار سپید



«ادبیات مانوی» و نخستین اشعار سپید  در«ایران» باستان


سخنان من درمورد ادبیات مانوی است. ادبیات مانوی بخشی از ادبیات ایرانی محسوب می شود. ادبیات ایرانی در ادبیات فارسی خلاصه نمی شود، بلکه بسی گسترده تر از ادبیات فارسی است. ادبیات فارسی هزار و دویست سال است که به وجود آمده، اما ادبیات ایرانی، ادبیاتی سه هزار ساله است که بخش مهمی از آن ادبیات فارسی میانه است که ادبیات مانوی هم در آن جای می گیرد. مقصود من از ادبیات مانوی، نوشته های مانی و پیروان اوست که این ادبیات را می توان به دو بخش تقسیم کرد: ادبیات دینی وادبیات ناب مانند: شعر و داستان و دیگر انواع ادبیات آفرینشی.

ما درادبیات مانوی، ویژگیهای مهم و وجه دوم ادبیات را مشاهده می کنیم که بسیار غنی است. چون که می توانیم نخستین نمونه های
شعرسپید ایرانی را در حجم وسیعی مشاهده کنیم
. همانطور که گفتم؛ من ادبیات مانوی را جزء جدا نشدنی ادبیات ایران می دانم و با تقسیم بندی ادبیات به قبل از اسلام و بعد از اسلام معتقد نیستم ، اگر چه تقسیم بندی ادواری داریم؛ اما ادبیات ایرانی ادبیاتی سه هزار ساله است؛ مثل ادبیات یونانی که از «هومر» شروع می شود و به ادبیات معاصر یونانی ختم می گردد. ادبیات ایرانی هم از گاتاای زرتشت و یشتها شروع می شود و به ادبیات معاصر ختم می گردد.

اگرما امروز ادبیات مانوی را مطالعه کنیم، متوجه می شویم که مثلاً شعرهای « وهمن خورشید» که 2 مجموعه شعر عرفانی از او باقی مانده است به نام «هویدگمان» به معنی « نیک بختی برای ما» و دیگری « انگد روشنان» (روشنی های کامل) که از جمله اشعارعرفانی پیش از اسلام است. دراینجا متوجه سابقه شعر سپید در ایران می شویم. شعر سپید دربرابرblank verse است که وزن هجایی دارد نه شعر آزاد یا Free Verse، که بدون وزن است. اما در فارسی ظاهرا به اشتباه شعر سپید را شعر بی وزن تلقی می کنند.

دست نوشته های مانوی در1902 در تورفان کشف شد. من اشاره هایی خواهم داشت به تحقیقات جدید ادبیات مانوی بعد از دهه 80 میلادی . پروفسور« زوندرمان» بسیاری از متون مانوی را در برلین به چاپ رساند. حالا هم همه نوع اطلاعات را، راجع به ادبیات مانوی بر روی سایت آکادمی علوم انسانی برلین می توان مشاهده کرد. اکنون به 4500 قطعه و دست نوشته برروی چرم،ابریشم،کاغذ به زبان فارسی میانه و پارتی و سغدی درسایت تورفانTurfanforschung می توان دسترسی پیدا کرد. علاوه براینها جدیدترین پژوهشها به صورت دو مجموعه کامل به زبان فارسی میانه وپارتی- یعنی همان پهلوی اشکانی- ترجمه و منتشر شده است که جلداول آن در 1996 توسط «زوندرمان» و جلد دوم آن توسط « وبر» درسال 2000 به چاپ رسیده است.

در سال2001،مجموعه کامل متون مانوی توسط یک دانشمند ایتالیایی به نام « چیریلو» چاپ شد.

درسال2002،کنفرانس بین الملی مانی شناسی درکمبریج برگزار شد، اما اعضاء دراقصی نقاط دنیا حول انجمنی به نام انجمن بین المللی مطالعات مانوی IAMS دراین زمینه فعالیت می کنند.از سال 2003 تا2005،کنفرانسهای « ایامس » ادامه پیداکرده وآخرین کنفرانس هم درهمین ماه (1-4 اوگوست) دردانشگاه آریزونای شمالی آمریکا برگزار شده است.

 


اما درایران:
زنده یاد « سید حسن تقی زاده» ازپیش کسوتان تحقیق در مورد مانی شناسی وادبیات مانوی بوده که مقالاتی هم به زبان انگلیسی در این باره نوشته است.همچنین خانم دکتر « بدرالزمان قریب» ومرحوم دکتر« ایرج وامقی» روی متون مانوی کار کرده اند اما یک مجموعه کامل شامل همه متون مانوی در دست نداریم. کتاب ادبیات مانوی تالیف زنده یاد دکتر« مهرداد بهار» و اینجانب که در پاییز امسال منتشر خواهد شد گامی در این زمینه است.

آثارمانی: خود مانی هفت کتاب داشته که بخشهای زیادی از آن باقی مانده است از جمله؛انجیل زنده( انجیل به معنی مژده و بشارت و زنده در اصطلاح مانوی یعنی شناسا وعارف از نظرفکری)، زبورمانوی که حاوی شعرهای عرفانی مانی است، گنج زندگان ، رسالات ،مکاتیب(نامه های مانی)، کتاب غولان ، ارژنگ و رازان یا سفرالاسرارِِ که معادلِ ِِِعربی آن است.

 

آثارمانویان- آثاری که پیروان وشاگردان مانی نوشته اند.

1- هویدگمان یا خجستگی برای ما

2. متون پارتی و پارسی میانه: نیایشها،متون سغدی:شعر وخطابه - متون تکوین عالم راجع به بهشت ودوزخ. متون ترکی اویغوری که 7500 دست نوشته است وازمتون ایرانی بیشتراست.

3- انگدروشنان: مجموعه شعری که زوندرمان ثابت کرده که ازمارخورشید وهمن بوده است.

دو مجموعه شعرمذکور درباره هبوط روح است که مضمون اصلی آن عرفان است. چیزی که مانویها، قبل از«سنایی» و«بایزید بسطامی»،آن راپرورش داده اند،آن هم درقرون پیش از اسلام. به کارگیری مضمون عرفان مانوی تا سده دوم هجری نیز ادامه داشته است. عقیده اصلی مانی این بوده است که روح یا نورانسان اسیر و زندانی کالبد جسمانی اوست و رسالت انسان این است که تلاش کند و آن نور را آزاد کند.


آثاردیگری دراین زمینه که غیرمانویان یعنی مسلمان ها تحقیق کرده ونوشته اند:
متون فارسی ازقرن 4 تا 13 هجری: مانند بیان الابیان ابوالمعالی ،فارسنامه ابن بلخی.
متون عربی درمورد مانی 170 کتاب ورساله است:آثارالباقیه،الفهرست الملل والنحل که در زمره نادر آثاری هستند که بدون تعصب نوشته شده اند.
متون سریانی از قرن 4تا12 میلادی که مهمترین آن کتاب «المکاتب» است.

متون یونانی : لوکوپولیسی که در سال 300 . م نوشته و صبغه مسیحی دارد،چون که مانویت در یونان وروم بدعتی مسیحی تلقی می شده ، لذا راجع به این متون، تحقیق شده و همچنین کتاب دیگری به نام « آکتا آرخلای» که منسوب است به «هگمونیوس» ، از جمله کتب مهم مربوط به متون مانی است و ناگفته های مانی وادبیات و دین او را حل می کند. متون لاتینی درقرن 4 و5 از «آگوستین» قدیس باقی مانده چرا که او خودش 9 سال مانوی بوده وازبزرگان عرفان مسیحی است ودقیق ترین اطلاعات را راجع به مانویان داشته است.

وجود چنین متونی نشان دهنده اهمیت زیادی است که پیروان مانی به متون نوشتاری می داده اند.
حالامی پردازیم به بعد دوم ادبیات مانوی، یعنی؛ ادبیات ناب یا سره. اگر بخواهیم عنوان ژانرادبی را برای ادبیات مانوی به کار بریم؛ برای این ادبیات، چهار نوع یا ژانر قایل هستیم:
1- ادبیات تعلیمی: قطعات زیبایی که گاه به گلستان پهلومی زند.
2- ادبیات غناییlyric: درشعرونثرمانوی مربوط به سوگ سروده ها در مدح قدیس های مانوی که همان عشق عرفانی است.عشق نزد آنها یعنی رهایی از ظلمت وکشف پاره نور وجود وعارف شدن به آن. همان که بودایی ها آن را رسیدن به نیروانا می دانند.

3- ادبیات روایی یا داستانی که معادل narrative است.

4- خود زیست نامه نگاری یا autobiography. مانی اولین کسی بوده است که در قرن سوم. م؛ یعنی 1700 سال قبل،شرح زندگیش رانوشته است. به طورکلی،ایرانیان به این نوع ادبی اهمیت نداده اند،امانویسندگان اروپایی مثل فرانسویان یاانگلیسی ها این کار راکرده اند .


توضیحات کوتاهی در مورد داستانهای تمثیلی در ادبیات مانوی
: تمثیلات سغدی ومانوی توسط « زوندرمان» به چاپ رسیده است. این داستانهای کوتاه باهدف عرفانی،اخلاقی وتعلیمی نوشته شده یا ممکن است تمثیل نباشد و داستانکshort short story باشد. مثلاً تمثیل سراب،از تمثیلات مانی است بدین ترتیب که مردی درصحرا سرابی می بیند که درواقع، دیو بوده که به شکل سراب درآمده است . وقتی مرد به صحرا می رسد،طعمه دیو می شود. دیو،نماینده ظلمت است وسراب هم همین دنیا است که هرانسانی رامی تواند به طرف خودش ببرد. یا تمثیل تصرّف دژ؛ دژی که دشمنان می خواستند به آن حمله کنند اما نمی دانستند چطورباید به آن نفوذ کنند. پس سرود و چنگ نوازی آغاز می کنند. درآخردشمنان ازغفلت ساکنان درون دژاستفاده می کنند و دژ را تصرف می کنند. این نمونه داستانها3 یا 4 خط بیشتر نیست ،اما پراست از معنی وسمبل. یا تمثیل فیل که به جای نوشتن یک داستان،دردوخط مفهوم بسیارعمیقی رامنتقل کرده ،بدین ترتیب : فیلی که بالای کوه است پایین رانگاه می کند و بوستان زیبا و معطری پر از اسپرغم- یا گل ای زیبا را می بیند وبوی خوش آن برایش جذاب است. پس برای اینکه به بوی خوش برسد درشب تاریک ازبالای کوه به پایین سقوط می کند.

تمثیل بعدی ، تمثیل کشتی است که به اندیشه وفلسفه مانویان بسیار شبیه و قابل لمس است. چون مانویان خودشان رامسافر می دانسته اند(دقیقاً چیزی که ما در روایات اسلامی می توانیم ببینیم : سفر ازاین دنیا به دنیای دیگر). کشتی همراه با سرنشین وجواهراست و نامش کشتی حیات یا زندگی است. آدمها وقتی زنده اند؛انگار سوار کشتی هستند. آنها در زندگی به طوفان بر می خورند. طوفان هم ظلمت و شیطان و دیو است. یعنی فقط اسمهاعوض شده اند ومضامین همان مضامین قبلی هستند.

در پایان نمونه هایی از نثر و شعر مانوی را ارایه می کنم:

-- قطعه ای در مرگ مانی که احتمالا به قلم « مار آمو» نوشته شده است.

چونان شهریاری که زین (سلاح) و جامه از تن به در آورد و نیز دیگر جامه شاهوار پوشد، همان گونه فرشته روشنی جامه رزمگاهی تن را در آورد و نشست به کشتی نور (ماه) و پذیرفت خدایوار جامه را دیهیم روشنی و بساک (تاج گل) زیبا را. و به شادی بزرگ با خدایان نور که از راست و چپ روند با چنگ و سرود شادی پرواز کرد به ورج (معجزه) خدایوار چون آذرخش تند و با دیداری درخشان و شتابگر به راه روشن ستون روشنی (کهکشان یا راه شیری) و گردونه ماه انجمن خدایوار. و بیاسود با پدر هرمزدبغ.

و رها کرد یتیم و سوگوار همه رمه راستکاری (امت مانی) را چه کدخدای به نیروانه رفت (درگذشت)...

-- نمونه هایی از اشعار« سپید» مانوی

(1)

خسته مشو ای خرد

تن در مده ای عشق

بیا گرد آییم

و او را دریابیم

که پنهان از نظرهاست

که خموش است و سخن می گوید

دو گوهر کز آغاز بوده اند

آن مغاک

و او کز بلندا

درخشنده است

ظلمت فراز رفته


نور اما هبوط کرده است

خسته مشو ای خرد

تن در مده ای عشق

مرگ چشنده زندگی ست

زندگی چشنده مرگ

آوردگاه وحشت گسترده است

خسته مشو ای خرد

تن در مده ای عشق

چه بشکوه این عشق

چه بشکوه این خرد

عشق واره شد

خرد در جست و جویش

 

(2)

روح انوشه خوشبو

پرورد بغان را

با زمین و درختان

چشمه های روشن

گیاهان ستوده

کوههای رخشان

پژواک گر و بغ چهر

آرام گه گوهران

 

(3)

ای توانا پدر

که ارزانی آفرینی

از هر دهان

ای یزدان را پسر

که بیدار کردی جانم را

از خواب

ای چراغ روشن

که دل و چشمم را روشن کردی

ای مرا مهر کامل دست و دهان و اندیشه

ای شهزاده نیزه بالا

مرا زیرکی و نشان پیروزی

تویی

 

(4)


ای آموزگار بزرگ

ای شبان

ای چراغ بزرگ

که خاموش شدی

شتابان

سیه شد ما را چشم

سست و تیره

ای گرد رزمجو

که سپاه را هشتی

ای درخت بزرگ

که شاخسارت بشکست

لرزش افتاد بر مرغانی

که شان آشیانه ویران شد

ای خورشید بزرگ

که از کیهان فرو شدی

تار شد ما را چشم

با کوه ها و دره ها.

متن سخنرانی دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور

تنظیم : بخش ادبیات تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۱۴
چلچلراغ سپید
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ

ایستگاه انتظار



یک چمدان بسته
 و یک راه به ناگزیر باز !!..
- تا کدام دیار؟!
غربت و تنهایی مسافر را
حس کند...
مثل چشمهایت
دلم قطار نیامده را
- در ایستگاه خالی دور
منتظر است

گویا فیروزکوهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۱۶
چلچلراغ سپید
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ

چشمانت ...


چشمانت را ببند .....
میخواهم نفس بکشم !

مستانه دادگر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۷
چلچلراغ سپید
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۵ ب.ظ

فریب




روز ها
با واژه ها
می پرم

شبها سر شعرهایم
کلاه می گذارم


فریبا دادگر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۵
چلچلراغ سپید
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ

جاده شلوغ



بین خودمان باشد...
کم که می آورم،به جاده میزنم...
سرش,شلوغ است،
دغدغه اش زیاد،
همهمه اش فراوان...
بااین همه مهمان نوازی راخوب بلداست...
مرامی شناسد...
بلاهابرسرش آورده ام...
درخت های خشکیده اش راببین
طراوت ازدست رفته شان کارپاییز و آه های سوزناک من است
وقتی باهر دخیل که به دستشان بستم،تو...نیامدی...

منصوره سمسامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۵
چلچلراغ سپید
Instagram