مقاله ای کاربردی در باره نقد ادبی
« انتقاد یا پیشنهاد ؟ »
ستون شهر فرنگ ـ متن روزنامه ـ 24/1/95
عمید صادقی نسب
کارشناس موسیقی و ادبیات
هر کسی باید از یک جایی شروع کند. منظورم کار هنری ست. باید جرات و جسارت این را داشته باشد که کارش را ارایه دهد و گرنه تا آخر عمر هم، اگر زمان داشته باشد نمیتواند یا دست و دلش نمیرود به این که، کتاب چاپ کند یا آلبوم موسیقی بیرون بدهد یا هر اثر هنری دیگری که ممکن است اتفاقی در جامعه هنری باشد. یادم میآید دبیرستانی بودم که شعر داشتم . اواخر دهه 60 بود . توسط دوستی، به «قیصر امینپور ِ» خدابیامرز، معرفی شدم. رفتم خدمت ایشان. دو شعر با خودم برده بودم . نشستم. شعرها را خواند. خوب هم خواند. با دقت. بعد تصحیح کرد. اولین کسی بود که به من گفت شعر یعنی چه . چه قدر مهربان بود این مرد. او میتوانست نوشتههای یک بچه دبیرستانی را نادیده بگیرد که نگرفت. میتوانست با آن نوشتههای ضعیف، نا امیدم کند که نکرد. برعکس چنان امیدوارم کرد که هنوز طعم و بوی آن امید ِ قشنگ را حس میکنم. به من انگیزه داد. خدایش بیامرزد. بله عرض میکردم که هر کسی باید از جایی شروع کند امثال «نرودا»، «چایکوفسکی»، «خسرو شکیبایی» و دیگران هم، از همان اول به این بزرگی نبودند که. کم کم رشد کردند و به اینجایی که هستند رسیدند. باید پله پله بالا رفت. آرام و با عشق. عشق به کاری که قرار است به سرانجام برسد. گاهی، کسانی که تازه شروع کردهاند ممکن است حرفهایی بشنوند که باعث شود انگیزه و اشتیاقشان را از دست بدهند. اما، یک گوش در و یک گوش دروازه بهترین فرمول است. باید حرفها را شنید. به نظرات گوش داد. اََلَک کرد. غربال کرد. دانه درشتها همیشه روی ِتوری ِغربال میمانند و باید از آنها استفاده کرد. به کار بست و نتیجه گرفت. بعضیها فقط بلدند از کار بعضیهای دیگر ایراد بگیرند و نمیدانند که با این کار چه ضربهای به آینده هنری یک نفر میتوانند بزنند و واقعا هم میزنند. حالا ممکن است لباس نوع دوستی بپوشند و بد بگویند. یا نه، از همان اول لباس «دراکولا» تنشان باشد و حمله کنند. شنونده باید حواسش باشد و آن قدر روی هدفش تمرکز داشته باشد که در هرشرایطی با قدرت جلو برود. پیشرفت خیلی لذت بخش است. نقد گاهی مخرب است و گاهی سازنده. همیشه بستگی به منتقد دارد. من شانس داشتم اولین کسی که شعرم را نقد کرد یا اولین کسی که موسیقیام را گوش کرد و نظر داد آدم حسابی بود و کم نیستند از این دست آدمهای خیرخواه. فقط نباید کارهای هنری امروز و الان را در نظر گرفت. جامعه هنری ما نیازمند آدمهایی ست که آینده را بسازند. شاید الان کسی که بسیار ضعیف کار میکند، بعدها به پدیده تبدیل شود و از این نمونهها کم نبودند و نیستند. کاش جایی بود، جایی متمرکز، مثلا ساختمانی، مرکزی، که در رشتههای مختلف هنری، صاحب نظران، هنرجویان را راهنمایی میکردند. بدون گرفتن پول البته! وگرنه تبدیل میشد به همین آموزشگاههایی که در شهرهای مختلف مشغولند و دستشان درد نکند. به عقیده من پیشنهاد دادن برای تصحیح یک اثر هنری تاثیر گذارتر است نسبت به انتقاد. دقت کنید، گفتم پیشنهاد. فقط نباید نقد کرد . باید پیشنهاد داد، طوری که یک اثر هنری را، حتا کاری ضعیف را، بشود به یک کار متوسط ارتقا داد. همیشه پیشنهاد تاثیر بسزایی دارد. این بسزا که میگویم، خیلی حرف تویش دارد. هر کار هنری چه بخواهیم چه نخواهیم، مخاطب ِخودش را دارد. توی همین ایران ِ خودمان، پنجاه /شصت میلیون آدم بزرگ زندگی میکنند. که هر کدامشان علایقی دارند و علاقهمند به یک ژانر هنری. و این آدم بزرگها، هر کدام تبدیل میشوند به یک مخاطب. مخاطبی که با سلیقه، سطح فرهنگ، شرایط جغرافیایی و... به یک قطعه موسیقی مثلا، گوش میدهد. یا یک شعر میخواند. در نقد یا پیشنهاد این ریزه کاریها را ، باید در نظر گرفت. سنِ طرف چه قدر است و خیلی چیزها یا به قول فرنگیها پارامترهای دیگر. اما، یادتان نرود اگر بهترین کار هنری هم ارایه شود، بر اساس سلیقههای مختلف ارزیابی میشود. که باید به تمام سلیقهها احترام گذاشت. ذهن مردم با هم فرق میکند. شاید کسی با «سمفونی شماره نُه بتهون» ، حس و حالش عوض شود و یکی هم، با شنیدن «پارسال بهار دسته جَمی...»
عمید صادقی نسب