يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ
عشق ممنوع
دوست دارم
گاهی ...
درهمان میعادگاه همیشگی یمان
پرسه بزنم
و دست درگردن روزهای باتو بیاندازم
روزهایی که
صدای خنده های مان
گوش دخترکان رقیبم را
کر می کرد
روزهایی که
مادراعتراض می کرد
دخترک نجیبم:
عشق ممنوع
خنده ممنوع
عاشق شدنت حرام ست
یادش بخیر
تو
می آمدی
ومن گیسوانم را
درباد پریشان می کردم
وپشت پنچره ی اتاقم
باقناری های پدربزرگم
هم صدامی شدی
ومرا
مست بودنت می ساختی
چقدردلم
پراضطراب بود
اضطراب رفتن تو....
نداشتنت...
بعدها
حرف مادرمم را
خوب خوب
فهمیدم
دخترعشق ممنوع
خنده ممنوع
عاشق شدن حرام ست
پرویناعتمادی (پریهان)